کد مطلب:134111 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:83

شرایط سخن برای زینب آماده نیست اما...
- دختر بزرگ امیرالمؤمنین (ع) تصمیم خود را گرفت و می خواهد


خطابه ای ایراد كند، خطبه ای كه از خون شهدای طف رنگ گرفته و حرارت آن از سینه ی سوزان و فكر خروشان زینب است، سخنی كه مردم افسون شده ی كوفه شوكی سخت وارد كند و آنها را برای گرفتن انتقام از ستمگران از آن خواب مرگبار بیدار سازد اما با تاسف فراوان شرائط سخن برای آن بانو آماده نبود زیرا یك خطیب- آنهم اگر بخواهد در محیطی طوفانی و حساس سخن براند- باید دارای شرائط زیر باشد.

شرط اول- سخنگو باید تحت فشار هیچ عامل درونی (مانند گرسنگی و تشنگی) كه موجب رنج اوست نباشد تا با فكری آرام و تسلطی كامل سخن بگوید اما زینب كبری چنین شرطی را فاقد بود زیرا بعد از روز دهم آب و نان به طور جیره بندی و در حداقل به اسیران داده می شد و طبعاً بانوئی بزرگ همانند زینب كه سرپرستی فرزندان برادر را بر عهده داشت از سهمیه ی خود كمتر استفاده می نمود و قدری از جیره ی خویش را در اختیار اطفال كوچك قرار می داد.

شرط دوم- گوینده سخن باید با مردمی سخن بگوید كه نظر منفی با او ندارند و با دیده ی احترام به وی می نگرند و اگر خطیب در اجتماعی سخن گوید كه شنوندگانش با حقارت به وی می نگرند بدون تردید فكری آرام و خاطری آسوده ندارد، متاسفانه برای زینب علیهاسلام این شرط هم آماده نبود زیرا هر چند مردمی فراوان می دانستند كه آنها از خاندان علی (ع) هستند ولی جمعی هم بودند كه نمی دانستند آنها كیانند و از كدام دودمان؟! این جمع آنها را تنها به این نام می شناختند كه مردانشان علیه


حكومت قانونی!!! یزید قیام كردند و كشته گشتند و زنان و فرزندانشان هم اسیر گردیده و اكنون وارد كوفه می شوند شخصیت بزرگ علمی اسلام سید بن طاوس می نویسد.

«فلما قاربوا الكوفة اجتمع اهلها للنظر الیهن فاشرفت امرأة من الكوفیان فقالت من ای الاساری انتن؟ فقلن نحن اساری آل محمد (ص) [1] .

یعنی هنگامی كه كاروان اسیر به نزدیك كوفه رسیدند مردم برای تماشای آنان جمع شدند و یكی از زنان كوفه گفت شما از چه خاندانی هستید؟ گفتند ما اسرای آل محمدیم».

مورخ دیگر مرحوم سپهر می نویسد: «هنگامی كه سهل وارد كوفه شد و وضع آن شهر را غیر عادی دید از پیرمردی پرسید چه تازه ای است؟ او در پاسخ گفت این مردم بعضی به نصرت لشكر یزید شادند و جمعی به شكست سپاه حسین سوگوار [2] .

آنچه كه از این دو جمله ی تاریخی استنباط می گردد این است كه هر چند جمعی از مردم كوفه آن كاروان فضیلت را می شناختند و بر آنها سوگوار بودند، اما برخی هم اصولا آنها را نمی شناختند و برای شكست آنان شادی می كردند!!.

با این حساب زینب می خواهد با مردمی سخن گوید كه جمعی از


آنان به او نظر منفی داشته و با حقارت می نگرند.

شرط سوم- گوینده باید در محیطی آرام و بی سر و صدا سخن بگوید ولی زینب خطابه ی خویش را در محیطی ایراد كرد كه در آن از سكوت و آرامش خبری نبود.

شرط چهارم- خطیب هنگامی می تواند گفتار خویش را كامل و مسلط ایراد كند كه مرعوب نباشد و فشاری را بر خود احساس نكند زیرا رعب و ترس خود عاملی است كه اجازه نمی دهد، گوینده بر گفتار خویش مسلط باشد و مطالب خود را درست ایراد سازد. اما دختر امیرالمؤمنین علیه السلام در شرائطی سخن می گوید كه اولا در حال اسارت است و ثانیاً ده هزار مرد مسلح؟ سخت بر مردم و شهر نظارت دارند، با این ترتیب آن بانوی بزرگ سایه ی شوم و سهمگین قدرت پسر زیاد را به خوبی بر سر خود احساس می كرد.

شرط پنجم- یك سخنران باید در برابر مناظر ناراحت كننده قرار نگیرد زیرا این خود موجب پریشانی فكر اوست، ولی زینب هنگامی سخن می راند كه مناظری دلخراش در برابرش قرار داشت، كدام عامل اضطراب و پریشانی فكر از این نیرومندتر كه دختر علی (ع) برادرزادگان و زنان و خواهران امام را در شرائط ناراحت كننده ای در میان محملها دیدار می كند؟! با این ترتیب هیچیك از شرائط خطابه برای زینب آماده نیست، اما با این حال آن بانوی قهرمان تصمیم گرفت از این فرصت بزرگ استفاده كند و حادثه ی دردناك عاشوراء را كه سند رسوائی حكومت


یزید است با بیانی آتشین و گرم با مردم در میان بگذارد، ابتدا آن شیرزن با ندای قاطع فرمان سكوت داد.

«او مأت الی الناس ان اسكتوا فارتدت الانفاس و سكنت الاجراس.

با این فرمان نفسها در سینه حبس گردید و شترها از حركت باز ایستاد، همه گردن كشیدند و گوش فرامی دهند تا سخنان آن بانو را بشنوند.

زینب شروع به سخن كرد اما ابتدا نسب خویش را معرفی نمود تا نگاههای تحقیرآمیز آنان را بدیده ی احترام مبدل سازد.

فرمود «الحمدللَّه والصلوة علی ابی محمد و آله الطیبین الاخیار

سپاس می گذارم خدای را و درود می فرستم بر پدرم محمد و خاندان پاك او».

خواننده ی عزیز- در اینجا زینب (بنا به نقل مرحوم سپهر) از پیغمبر اسلام تعبیر به «پدر» می كند با آنكه روش اهلبیت در خطابه ها این نبود، آنان همواره از آن حضرت به «رسول» یا «نبی» و یا «جد» یاد می كردند و بر وی درود می فرستادند؟! شاید حتی یك مورد هم نتوان یافت كه دودمان وحی از پیغمبر به عنوان «پدر» یاد كرده باشند؟! اما زینت در اینجا گفت: درود بر پدرم پیغمبر!!؟ آری او می خواهد پیش از شروع به گفتار، خود و قافله ی اسیران را معرفی كند و نسبت خویش را با پیغمبر روشن سازد تا همگان دریابند اینها كیانند و از كدام دودمان و قبیله اند تا از این


راه افكار و احساسات مردم را در اختیار بگیرد، از این لحظه دیگر مردم به وی به عنوان دختر پیغمبر می نگرند نه به صورت یك بانوی اسیر، و سپس دنباله ی سخن را خطاب به آن مردم چنین ادامه داد.

«یا اهل الكوفة یا اهل الختل والغدر أتبكون فلا رقأت الدمعة و لاهدأت الرنة انما مثلكم كمثل التی نقضت غزلها من بعد قوة انكاثاً تتخذون ایمانكم دخلا بینكم الاوهل فیكم الا الصلف والنطف والصدر والثنف و ملق الاماء و غمز الاعداء او كمرعی علی دمنة او كفضة علی ملحودة الاساء ما قدمت لكم انفسكم ان سخط اللَّه علیكم و فی العذاب أنتم خالدون.

ای مردم كوفه ای اهل فریب و خدعه آیا بر ما می گریید؟! هنوز چشمهای ما گریان است و ناله های ما خاموش نگردیده، مثل شما مثل همان زنی است كه رشته ی خود را می بافت و سپس آنرا برمی گشود، شما هم به پیغمبر ایمان آوردید و ریسمان ایمان خویش را محكم بافتید، اما با این گناه عظیم دوباره آنرا گشودید در شما نیست جز چاپلوسی و شر و فساد و نخوت و عجب و بغض و تملق از كنیززادگان و با دشمنان غمازی كردن، شما مانند گیاهی هستید كه بر مربله ای بروید، نه قابل اكل است و نه موجب نفع و یا مانند نقره ای مانید كه در دل خاك دفن گردیده، نفسهای شما چه بد برای شما در سرای دیگر ذخیره كرده شما مستوجب غضب خدائید و در دوزخ جای دارید.

«أتبكون و تنحتون؟! ای واللَّه فابكو اكثیراً و اضحكوا قلیلاً فلقد ذهبتم بعارها و شنارها و لن تر حضوها بغسل بعدها


ابداً و انی ترحضون قتل سلیل خاتم النبوة و معدن الرسالة و سید شباب اهل الجنة و ملاذ ذخیرتكم و مفزع نازلتكم و منار حجتكم و مدرة سنتكم الاساء ما تزرون و بعداً لكم و سحقاً فلقد خاب السعی و تبت الایدی و خسرت الصفقة و بوء تم بغضب من اللَّه و ضربت علیكم الذلة والمسكنة.

پس از آنكه ما را كشتید اكنون بر ما می گریید؟! آری بخدا سوگند كه باید بسیار بگریید و كم بخندید، هر آینه ننگ و عار این جنایت دامن شما را گرفته و با هیچ آبی نمی توانید این لكه را بشوئید، چگونه شسته می شود قتل پسر پیغمبر و سید جوانان اهل بهشت، شما كشتید كسی را كه پناهگاه نیكانتان و دادرس در هنگام بلا و مصیبت تان بوده است.

كسی كه نشانه ی حجت های شما و جایگاه سنت شما بوده، ای اهل كوفه گناه زشتی را مرتكب شدید و هلاك و عذاب بر شما باد، كوششهای شما بی نتیجه و دستهای شما بریده باد در این كار سخت زیان كردید و غضب خدای را بر خود نازل نمودید و داغ ذلت و مسكنت بر شما نقش بست».

«ویلكم یا اهل الكوفة أتدرون ای كبد لرسول اللَّه فریتم؟! و ای كریمة له ابرزتم؟! و ای دم له سفكتم؟! و ای حرمة انتهكتم؟! ولقد جئتم بها صلعاء عنقاء سوداء فقماء كطلاع الارض او ملاء السماء افعجبتم ان قطرت السماء دماً ولعذاب الاخرة اخزی و انتم لا تنصرون فلا یستخفنّكم المهل فانه لا یخفره البدار و لا یخاف


فوت الثاروان ربكم لبا المرصاد [3] .

وای بر شما ای مردم كوفه آیا می دانید كدام پاره ی جگر از مصطفی را شكافتید؟! او كدام پرده نشینان عصمت را از پرده بیرون افكندید آیا می دانید چه خونی از پیغمبر بر زمین ریختید؟! و چه حرمتی را از او هتك نمودید؟! شما گناهی قبیح و داهیه ای عظیم انجام دادید گناهی كه زمین را پر كرده و آسمان را فراگرفته است آیا عجب می كنید اگر آسمان خون ببارد؟! هر آینه عذاب خداوند در آخرت ذلت آور و سخت تر است در حالیكه آن روز شما یاری نمی شوید و حمایت نخواهد شد اكنون كه خداوند به شما مهلت داده خوشدل نباشید چه آنكه خدا در مجازات عجلت نمی كند و بیم ندارد كه وقت مكافات سپری گردد و سرعت در مكافات او را تحریك نمی نماید و بدانید كه پروردگار شما در كمین گاه است».

دختر امیرالمؤمنین علیهماالسلام این خطابه گرم و آتشین را ایراد كرد در حالیكه مصائب كربلا سخت او را رنج می داد و اكنون هم در حال اسارت است!!! با اینحال آنچنان كوبنده و مسلط سخن گفت كه به شیر بن حزیم اسدی می گوید:

«و لم أرخفرة واللَّه انطق منها كانها تفرغ من لسان امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب [4] .

یعنی به خدا قسم من زنی را در نهایت عفت و حیا ندیم كه بهتر از


زینب سخن بگوید!! آنگونه خطابه خواند كه گویا این كلمات از زبان علی بن ابی طالب شنیده می شود!!.

زینب در این گفتار مردم خفته ی كوفه را بیدار كرد، مردمی كه با افسونگریهای حكومت گویا در خواب مرگباری فرورفته و نمی دانستند چه جنایت بزرگی را فرزند معاویه با دست آنان انجام داد، جنایتی كه (بنا بگفته ی زینب) ننگ و عار آن محو شدنی نیست و داغ رسوائی آن پاك خواهد گشت.

عكس العمل این خطبه در بین آن مردم آنچنان شدید بود كه نوشته اند

«فواللَّه لقد رأیت الناس یومئذ حیاری یبكون و وضعوا ایدیهم فی افواههم [5] .

یعنی بخدا قسم در آن روز مردم كوفه را دیدم كه بهت زده اشك می ریزند و از شدت غم دستها را بر دهان گرفته و انگشت های خود را می گزند.

سخنان زینب مانند صیحه ای بود آسمانی كه محیط كوفه را یكباره فراگرفت و در آن اثر عمیق و جانسوزی گذارد، دختر امیرالمؤمنین علیهاسلام فاجعه دردناك كربلا را كه با دست همان مردم بی فضیلت انجام یافته بود بی پرده و سوزناك بیان نمود و آنها را برانجام آن سخت نكوهش و توبیخ كرد.

زینب كبری با كلمات ملكوتی خود حقایق تلخ عاشوراء را بی پرده


بیان داشت تا حكومت زاده ی زیاد نتواند آن را تحریف كرده و ماهیت قضیه را قلب سازد. تصورش نشود عكس العمل این خطبه و هیجان شدیدی كه در بین مردم كوفه ایجاد كرده بود آنی بود و پس از زمانی كوتاه فراموش گردید!. نه. این تصور باطل و نابجا است، گفتار زینب آنچنان اثر عمیق در كوفه بجای گذارد كه بالاخره توانست با دست همان مردم از كارگردانان و شركت كنندگان در حادثه ی خونین طف به بدترین صورت انتقام بگیرد، آنها گویا خفته بودند و زینب آنان را بیدار ساخت، و با روشن ساختن عظمت و بزرگی جنایتی كه با دست آنها انجام شد و تحقیر و توبیخ شدید كه آن بانو نسبت به آن مردم نمود خشم و غضب آن شهر را علیه عبیداللَّه زیاد و یاران او سخت به هیجان آورد، هیجانی كه دیگر آرام نشد تا هنگامی كه همان مردم تحت لوای مختار گرد آمده و به خاطر خونخواهی حسین (ع) با شعار «یا لثارات الحسین» دست به شورشی مقدس و انسانی زدند، شورشی كه موج سهمگین و مرگبار آن فرزند زیاد و همه ی شركت كنندگان در جنایت كربلا را فراگرفت و آنها را به دردناكترین وجه به دست انتقام سپرد.

راستی اگر آن خطابه ی آتشین و كوبنده نبود آیا حكومت زاده ی زیاد نمی توانست كوفه را همچنان در حالت بی خبری و خواب نگهدارد و این فاجعه ی عظیم را بسیار كوچك و ناچیز جلوه دهد؟! اگر آن سخنان سوزناك نبود كه حقایق را بی پرده بیان داشت و وضع رسوا و شرمگین مردم كوفه را آشكارا برای آنها روشن ساخت باز هم می توان گفت كه كوفه


بیدار می گشت و درصدد برمی آید تا برای جبران ننگ گذشته ی خویش آنگونه از كشندگان حسین (ع) و یاران پاك وی انتقام بگیرد؟! آری انقلاب خونین و سهمگینی كه كوفه به راهبری مختار و سلیمان بن صرد علیه دستگاه بیدادگر زاده بوجود آورد چیزی جز یك ثمره ی شیرین برای خطابه ی آتشین و گرم زینب نبوده است.

اینجا است كه ما به ارزش حیاتی خطبه از نظر نهضت پی برده و نقش عظیم آن را در بیداری افكار و توجه دادن آن به خاندان پیغمبر و ایجاد خشم و غضب در دلهای مردم نسبت به حكومت دومان آل امیه به خوبی درك می نمائیم.


[1] لهوف صفحه 85 چاپ قم.

[2] ناسخ التواريخ حالات سيدالشهداء (ع) ج 3 صفحه ي 36 چاپ جديد.

[3] لهوف سيد بن طاوس صفحي 68 چاپ قم.

[4] لهوف سيد بن طاوس صفحه ي 88 چاپ قم.

[5] لهوف سيد بن طاوس صفحه ي 88 چاپ قم.